در سال ۱۷۹۳ آمار زیادی از طاعون در این ناحیه گزارش شد. مسئولان برای مهار بیماری افراد بیمار را از مردم سالم جدا کردند و این ناحیه را برای افراد بیمار به یک مکان برای قرنطینه تبدیل کردند.

ترس از انتشار بیماری باعث شده بود که هر کس که کوچکترین علائم بیماری را هم داشت، به جزیره پوگلیا برود. در واقع دلیل این که بیماران را به این جزیره می فرستادند، این بود که می خواستند آن ها را بکشند. هر کس که در این جزیره بر اثر بیماری فوت می شد را می سوزاندند و هرکس هم که بیماریش شدت می گرفت را زنده زنده می سوزاندند.

تقریباً در این برهه زمانی ، ۱۶۰ هزار نفر در این جزیره جان خود را از دست دادند و به عقیده ی مردم این منطقه هنوز روح آن ها در این جزیره سرگردان است. جزیره پر از اجساد سوخته بیماران شده بود و شرایط روز به روز بدتر می شد اما بالاخره روزهای سخت تمام شد.

اتفاق های مخوف جزیره پوگلیا
اتفاق های مخوف این جزیره با تمام شدن اپیدمی طاعون هم تمامی نداشت و در سال ۱۹۲۲ ساختمان های نیمه کاره پوگلیا دوباره بازسازی شدند و دولت تصمیم گرفت از بیمارستان های جزیره برای نگهداری بیماران روانی استفاده کند. دولت هر کس که بیمار می شد را به این جزیره می فرستاد تا بتواند برای خودش، زندگی دست و پا کند اما حقیقت چیز دیگری بود. در واقع آن ها این بیماران را مناسب برای بستری کردن نمی دانستند و از انها به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده می کردند.

پزشکان آزمایش های مختلفی از افراد بیمار در این ناحیه به عمل می آوردند اما در هر صورت همه کسانی که بر اثر بیماری و یا بر اثر آزمون و خطای پزشکان می مردند، سوزانده می شدند. بعضی از پزشکان هم به این ناحیه می رفتند تا با استفاده از ابزاری مثل دریل و چکش مغز انسان ها را شکاف دهند، آنها را آزمایش کنند و یک راه درمانی پیدا کنند.

بیمارانی که از خودشان مقاومت نشان می دادند و همکاری نمی کردند، مورد مجازات قرار می گرفتند و آن ها را به برج بِل می فرستادند.

بعضی از نقل قول ها این گونه بیان می کند که چند سال بعد همان پزشکان به دلیل سرگردان بودن روحِ انسان های مرده در این جزیره، خود نیز به برج می رفتند و خود را مجازات می کردند و از این برج می پریدند. بعضی از آن ها بعد از پرش هم زنده می ماندند اما به دلیل غبار حاصل از آن ناحیه و هوای بسیار آلوده، جان خود را از دست می دادند.

در سال ۱۹۶۸ بیمارستان ساخته شده در این جزیره برای همیشه و به دلیل جرایانات غیرانسانی بسته شد. سپس بخشی از این جزیره را صرف امور کشاورزی کردند اما مدت زمان کوتاهی نگذشت، که کار کشاورزی هم خوابید و این جزیره به یک متروکه کامل تبدیل شد.

داستان هایی در مورد ارواح سرگردان در جزیره پوگلیا
داستان های زیادی در مورد ارواح سرگردان و مشاهده شده در جزیره پوگلیا وجود دارد، زیرا این جزیره شاهد مرگ های بسیار ناعادلانه و سختی بوده است. برخی از افراد اظهار کرده اند که صدای شیون و گریه و حتی سرفه بعضی از بیماران را هم می شنوند و این نشان دهنده این است که بعضی از آن ها هنوز در این جزیره وجود دارند.

برخی دیگر از اهالی مناطق نزدیک به این جزیره  اظهار می کنند که در ساختمان های آنجا روح های خشن سرگردان هستند. این روح ها انسان ها را لمس می کنند، هول می دهند، ضربه می زنند یا حتی می توانند آن ها را خفه کنند.

حتی نقل شده است که خانواده ای تصمیم گرفتند برای تفریح در تعطیلات به این جزیره بروند اما همان شب این جزیره را ترک کردند. جالب تر این که دلیل این موضوع را به هیچ کس نگفتند و به هیچ سوالی در این رابطه پاسخ ندادند. بعضی اظهار کرده اند که دلیل آن ، این بوده که در آن شب صورت دختر این خانواده به ناگهان از چند ناحیه زخمی شده، خونریزی شدیدی داشته به طوریکه آن ها مجبور شدند خونریزی صورت او را با چندین بخیه متوقف کنند.

پوگلیای ؛ جزیره ای در تسخیر ارواح

اتفاقات دیگری هم وجود دارد به عنوان مثال روزی مردی پا به این جزیره گذاشت و به محض وارد شدن به آن، صدایی شنید که به او می گفت هر چه سریع تر باید این جزیره را ترک کند و هرگز به آن جا بازنگردد.

سفرکرده ها به این جزیره می گویند صدای گریه و زاری و فریاد و شیون های موجود در این جزیره، زندگی در آن را غیر قابل تحمل می کند. فردی میگوید مرد ماهیگیری وسط کار ناگهان دست از ماهیگیری در این ناحیه کشید و فورا آنجا را ترک کرد و بعدها تعریف کرد که هنگام گرفتن ماهی در تور خود، اجزایی از اجساد انسان ها را پیدا کرده بود. البته تمام این داستان ها در حد داستان های مردم محلی است و هنوز کسی نتوانسته دلیل و مدرکی برای اثبات آنها ارائه دهد. در سال ۲۰۱۴ دولت این جزیره را به مزایده گذاشت اما رقمی که برای آن پیشنهاد شد ۷۰۴ هزار دلار بود.