قحطی چین، ۱۹۰۷
در قحطیِ سال ۱۹۰۷، در مناطق شمالی چین، نزدیک به ۲۵ ملیون نفر جان خود را از دست دادند. علت قحطی، بارندگی شدیدی بود که محصولات کشاورزی را از بین برد و زمین‌ها را غیرقابل کشت کرد. در این بارندگی و سیلی که به دنبال آن جاری شد، بیش از ۱۰۰ هزار کیلومترمربع زمین، زیر آب رفت. تقریبا ده درصد جمعیت، در مناطق شمالی، قربانی این فاجعه شدند.

چلیسا و جنوب هند، ۱۷۸۲ تا ۱۷۸۴
قحطی چلیسا، در ۱۷۸۳، در مناطق شمالی هند شروع شد. یک سال قبل، مناطق جنوبیِ هند نیز، تجربۀ مشابهی داشتند. هند در سال ۱۷۸۰، با گرمای بی‌سابقه‌ای مواجه شد، چالشی که در سال‌های بعد نیز تکرار و منجر به خشکسالی شد. با گرمای شدید و بارش کم، محصولات کشاورزی خشک شدند و از بین رفتند. کشور به سرعت با مشکل تأمین مواد غذایی روبه‌رو شد. در این قحطی، ۱۱ ملیون نفر جانشان را دست دادند.


قحطی بنگال، ۱۷۷۰
قحطیِ ۱۷۷۰ در بنگال، یک سوم جمعیتش را از بین برد. قحطی به دنبال خشکسالی و از بین رفتن غلات به وجود آمد. بنگال در آن زمان تحت استعمار و کنترل کمپانیِ هندِ شرقیِ بریتانیا بود و برای این شرکت، سود مالی مهم‌تر از توجه به وضعیت مردم بود. استعمارگران، با وجود اینکه وضعیت مردم را می‌دانستند، مالیات را افزایش داده و دستور دادند در زمین‌های کشاورزی به جای برنج، محصولات پرسودتر کاشته شود. در نتیجۀ این سیاست، نه تنها منابع غذایی کم شد، آنچه باقی مانده بود آنقدر گران شد که دیگر قابل خرید نبود. به دلیل سوءمدیریت، خودخواهی و منفعت طلبیِ شرکت بریتانیایی، ۱۰ میلیون نفر از گرسنگی کشته شدند.


قحطی شوروی (هولودومور)، ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۳
در سال ۱۹۲۳، در اتحاد جماهیر شوروی به رهبری استالین، قحطی رخ داد که ریشه در سیاست یک دولت داشت. این قحطی میلیون‌ها نفر را در اوکراین، قزاقستان، قفقاز شمالی و ولگا کشت. رهبران شوروی، تمرکز خود را روی صنعتی کردن کشور گذاشتند و فراموش کردند که کشاورزی هم به همان اندازه مهم است. کشاورزی محدود شد، منابع غذایی مصادره می‌شدند و قحطی روز به روز وسعت بیشتری می‌گرفت. دولت، اطلاعات مرتبط با این قحطی را پنهان می‌کرد و در نتیجه آمارهای اعلام شده بارها مورد انتقاد قرار گرفتند. در سال ۲۰۰۳، سازمان ملل تعداد قربانیان را حدود ۷ تا ۱۰ ملیون نفر اعلام کرد. این افراد در اثر گرسنگی یا مشکلات ناشی از آن از دنیا رفتند.

یادبود قربانیان قحطی هولودومور در اوکراین

قحطی روسیه، ۱۹۲۱
جنگ جهانی و سال‌های پس از آن برای روسیه دوران سختی بود. شرایط سیاسی ناپایدار و جنگ‌های داخلی به انقلابی خونین منجر شد. منابع غذایی مصادره شده و آنچه باقی مانده بود، میان سربازان بلشویک تقسیم می‌شد و مردم از آن بهره‌ای نمی‌بردند. همین مسأله باعث کمبود بیشتر غلات شد. مردم نمی‌خواستند برای تولید چیزی تلاش کنند که خود بهره‌ای از آن نمی‌برند. مسئولین سعی کردند با سیاست‌های جدید، روابط تیره شدۀ میان مردم و صاحبین قدرت را بهبود بخشند، اما با از بین رفتن غلات در محدودۀ ولگا، اوضاع بدتر از قبل شد. در این قحطی، ۵ میلیون نفر جان خود را از دست دادند.


قحطی بنگال، ۱۹۴۳
قحطی بنگال پس از جنگ جهانی دوم رخ داد. در آن زمان بنگال تحت استعمار انگلیسی‌هایی بود که اهمیتی به بومیان منطقه نمی‌دادند. اقتصاد بنگال به شدت به کشاورزی وابسته بود، اما افزایش جمعیت موازنه را بر هم زده و منجر به کمبود منابع غذایی و مشاغل شد. چرچیل، نخست‌وزیر مشهور انگلیس، نقش موثری در جدی‌تر شدن قحطی داشت. منابع غذایی محدود بود و تورم زیاد. حتّی اگر غذایی وجود داشت، مردم توان خرید آن را نداشتند. دولت قحطی را تکذیب کرد و چرچیل حاضر به همکاری نشد. در نهایت، سازمان‌های بشردوستانه و به بار نشستن غلات، بنگال را نجات داد، اما ۲ تا ۳ میلیون نفر قربانی شدند.


قحطی کره شمالی، ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸
یکی از مرگبارترین قحطی‌ها در دنیای مدرن، قحطی کره شمالی است. مجموعه‌ای از مسائل طبیعی و دیکتاتوری باعث به وجود آمدن این قحطی شد. در سال ۱۹۹۵، سیل بخش بزرگی از انبارهای غلات کره شمالی را از بین برد. اولویت اول کشور همواره ارتش بوده است؛ بنابراین ارتش در استفاده از منابع، نیروی انسانی و مواد غذایی اولویت داشت. شهروندانی که راهی برای دسترسی به منابع غذایی نداشتند، تلف شدند. کمک‌های بشردوستانه به نجات شهروندان کمک کرد. نزدیک به ۳۵۰۰ کیلوگرم مواد غذایی به کره شمالی اهدا شد. با این وجود، حدود ۳ ملیون نفر از گرسنگی جان باختند. البته این آمار رسمی اعلام شده است و سازمان‌های بین‌المللی احتمال می‌دهند آمار واقعی بسیار بالاتر باشد.

قحطی ایران، ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹
قحطی ایران نتیجۀ جنگ جهانی، سوءمدیرت قاجار و خشکسالی پی در پی بود. خشکسالی منابع غذایی کشور را کاهش داده و بحران جدی ایجاد کرده بود. خروج از این بحران مدیریت و توجهی لازم داشت که در توان پادشاهان قاجار نبود. نیروهای اشغالی، همان اندک غلاتی که تولید می‌شد را مصادره می‌کردند. تجارت، درنتیجۀ جنگ، دچار تغییراتی شده بود که به هیچ وجه مطلوب نبود. آشوب‌های داخلی نشان از بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی کشور داشت. مردم ترسیده بودند و همین ترس شرایط را بدتر می‌کرد. طولی نکشید تا اوضاع از کنترل خارج شده و کشور قحطی زده شد.

تعداد قربانیان این قحطی هیچوقت به درستی محاسبه و گزارش نشد. کارشناسان با بررسی شرایط و منابع به جا مانده، تعداد قربانیان را حدود ۲ میلیون نفر تخمین زدند.


قحطی سیب‌زمینی ایرلند، ۱۸۴۵ تا ۱۸۵۴
قحطی ایرلند، یکی دیگر از قحطی‌های مرگبار تاریخ است. قحطی با آفتی که به جان سیب‌زمینی‌ها افتاد شروع شد. در آن زمان، سیب‌زمینی، یکی از منابع غذایی اصلی مردم و محصول غالبِ کشور بود. با از بین رفتن سیب‌زمینی، قشر فقیر جامعه، عملا چیزی برای خوردن نداشتند. ایرلند برای سیر کردن مردمش احتیاج به کمک جدی داشت، اما کشتی‌های انگلیسی اجازه نمی‌دادند که کشتی‌های حامل کمک‌های بشردوستانه به ایرلند برسد. این اقدام انگلیسی شرایط ایرلند را وخیم‌تر کرد و حدود ۱ میلیون نفر از گرسنگی مردند. شاید در مقایسه با قربانیان کشورهای دیگر ۱ میلیون مرگ، آمار بالایی نباشد، اما این تعداد، بیشتر از ۲۵ درصد جمعیت کشور ایرلند بود. علاوه بر آن حدود ۱ تا ۲ میلیون نفر هم از ایرلند فرار کردند. در نتیجه، کشور تقریبا نیمی از جمعیت خود را از دست داد.

اثر دنیل مکدونالد دربارۀ قحطی ایرلند

قحطی، یکی از چالش‌های دولت‌ها بوده و هست و عوامل بسیاری در پیدایش آن تاثیر دارد. درگذشته، تأمین مواد غذایی سخت بود. به مرور و با پیشرفت تکنولوژی، تولید غذا آسان‌تر شد، اما قحطی همچنان ادامه پیدا کرد. خشکسالی شرایط را سخت و تصمیمات دولت مشکلات را تشدید کرد. در این میان، ملیون‌ها نفر قربانی تصمیم آدم‌هایی شدند که ذره‌ای سختی‌های آن‌ها را درک نمی‌کردند. متاسفانه، در قرن بیست و یکم، مردمی هستند که همچنان با این مشکل دست و پنجه نرم می‌کنند.